جشن نوروز
نوروز بدون گفت و گو، زیباترین جشن میان جشن های همه ادیان واقوام و منطقی ترین مبدء برای آغاز سال است. در این جشن سه جنبه نجومی ، ملی و دینی با برجستگی به چشم می خورد.
از دیدگاه نجومی، این روز مقارن با اعتدال ربیعی یعنی هنگامی است که خورشید روی مدار استوا قرار می گیرد و روز و شب برابر است ، روزی که طبیعت از خواب زمستانی بیدارمی شود و زندگی نو آغاز می کند، روزی که زیبایی آفرینش دروالاترین چهره خود آشکار میشود.
به گفته ابوریحان بیرونی :
" نوروز نخستین روز از فروردین ماه،،،، و پیشانی سال نو است، و ششم فروردین ماه نوروز
بزرگ(باشد) زیرا که خسروان بدآن پنج روز حق های حشم(خویشان و چاکران) و گروهان
بگذاردندی و حاجت ها روا کردندی و آن گاه بدآن روز ششم خلوت کردندی خاصگان را و
اعتقاد پارسیان اندر نوروز نخستین است که اول روزی است که از زمانه و بدو ملک آغازیدن گردیدن"
از دیدگاه ملی و تاریخی آمده است:
هنگامی که جمشید شاه از کارهای سازندگی فارغ شد، مردمان در آسایش، کشور در آبادانی، و همه چیز فراوان بود، به دیوان فرمان داد تا تختی زرین و جوهرنشان برای او بسازند و او را به هوا برند و این روز را آغاز سال نو خواندند. به گفته سراینده بزرگ ملی فردوسی:
چو این کارهای وی آمد به جای ز جای مهی، برتر آورد پای
به فر کیانی یکی تخت ساخت چه مایه برو گوهر اندر نشاخت
که چون خواستی دیو برداشتی ز هامون به گردون بر افراشتی
چو خورشید تابان، میان هوا نشسته بر او شاه فرمانروا
سر سال نو، هرمز فرودین برآسوده از رنج تن، دل ز کین
چنین جشن فرخ از آن روزگار بمانده از آن خسروان یادگار
از دیدگاه دین، مراسم جشن نوروز همیشه با خواندن جشن آغاز می شود و زرتشتیان پیش از دید و بازدید نوروزی به "در مهر" و پرستشگاه های خود می روند و ستایش خداوند را به جا می آورند.
شاهان هخامنشی در این روز در تالار آپادانا بار عام می دادند، نمایندگان کشورهای خارجی، استادان، گروه های مختلف، به پیشگاه شاه بار می یافتند، هدیه می دادند و هدیه می گرفتند .
داریوش کبیر در نوروز هر سال به معبد بابل می رفت و دست رب النوع بابل را می گرفت.
شاهان ساسانی با شکوه فراوان ، نوروز را جشن می گرفتند. پادشاه با جامه ابریشمی در بارگاه می نشست و موبدان موبد با سینی بزرگی که در آن، نان و سبزی، شراب، انگشتر، شمشیر، دوات و قلم و ... بود با اسب و باز به پیش شاه می رفت و شادباش می گفت.
منبع: " دیدی نو از دین کهن" از دکتر فرهنگ مهر